19 ماهگی پسرم

پسر نازنینم 8 بهمن تولد 19 ماهگیت با تاخیر مبارک

خاطرات قشنگتو برات مینویسم تا شاید اندکی درک کنی که مادر بودن برای تو چقدررررر زیباست....

تازگیا داری سعی میکنی جملات دو کلمه ای بسازی.

اینقدر دوست داشتنی میشی وقتی داری تلاش میکنی و تمرکز میگیری وگاهیم وسطش کلماتو قرو قاطی میگی که از شدت هیجان صدای من و بابا به آسمون میره

چند تا از کلمات جدیدت:

آقا بیا

آله مَلَ(خاله مریم)

آله اونننن(خاله جون)

دایی مَمَ(دایی محمد)

ماما بابا اَلامممممم(مامان بابا سلام)

نی نی! بابـــــّــا(نی نی! ای بابا) با اخم شدید

و کلا بجز کلمات معدود اکثر کلماتو تکرار میکنی

پسر خوشگلم خیلی دوست داشتنی میشی وقتی سلام میکنی.

از خواب که بیدار میشی:ماما اَلاممممم

میری تو اتاقت روتو میکنی به کمدت که روش عکس میکی داره و با یه ارادت و ژست زیبا:

میقی، میقی اَلامممم

یا اگه یه کوچولو هم سن وسال خودت پیدا کنی میری نزدیکش و بهش به سبک خودت سلام میکنی:

نی نی اَلاممممممم

یه همچین پسر مودبی دارم من

یه سری از کلماتو هم به میل خودت تغییر دادی و اصلا عوضشون نمیکنی:

معصومه: بی

ستاره: الوله

بسم الله الرحمن الرحیم: یَ یَ یَ یَ یَ

الحمدلله الرحمن الرحیم: اَ یَ یَ یَ یَ

سلام بر حسین شهید: نِ

هر خرابکاری ای تو خونه ما پیش بیاد،ظرفی بشکنه،آبی یا غذایی چپه بشه و هر کار بدی انجام شه از نظر شما معصومه مقصره!

رو تو میکنی به سمت در خروجی و معصومه رو دعوا میکنی: بی! بی! بابـــــــّـــا! (معصومه! ای بابا!)

پسرکوچولوی من خیلیییییییی هم مرتب و منظمه.

از راه که میرسی لباساتو که درمیاری اصلا حاضر نیستی کنار اتاق بذاریشون حتما اونا رو یکی یکی روی مبل میچینی

آشغالا رو سریع جمع میکنی و چون دستت به سطل آشغال نمیرسه میندازیشون توی دَدِ(دست شور)

اگه ببینی جایی نرمه بیسکوییت یا یه مقدار کثیفی ریخته اول سعی میکنی دونه دونه با دست جمعشون کنی و وقتی موفق نمیشی دست منو میگیری و میبری تو اتاق و مجبورم میکنی تا جارو برقی رو بیارم بیرون و خونه رو تمیز کنم..

ظاهرا خیلی گوش به حرف کنی اما معمولا کار خودتو میکنی.

-مهدیار پسرم،آبا رو نریزی رو فرش.خب؟

- اُب.

اما معمولا  چند ثانیه ای طول نمیکشه که لیوان آب چپه میشه!!!!!

........همیشه سالم و شاد باشی عشق کوچولوی من..........